دریاچه ای در عمق جنگل های هیرکانی
برنامه الندان به کرسام - پاییز سال 1402
تاریخ اجرا: 11 تا 13 آبان 1401
آب و هوا: نیمه ابری تا ابری و حداکثر دما 23 درجه سانتیگراد
میزان مسافت طی شده: 41 کیلومتر
سختی برنامه: 6 از 10
برنامه دریاچه های الندان به کرسام در جنگل های هیرکانی در اواخر اردیبهشت سال 1401 با همراهی 17 نفر اجرا شد.
این برنامه به مدت سه روز اجرا شد و روستای الندان شروع و در کرسام به پایان رسید.
روز اول:
روز اول بعداز ظهر با ماشین های شخصی به سمت الندان حرکت کردیم و پس از رسیدن به الندان در اقامتگاهی که از قبل گرفته بودم همه بچه ها جمع شدیم و شب دورهمی داشتیم و در نهایت دوچرخه هامون رو برای برنامه فردا آماده کردیم. چون صبح زود باید بیدار میشدیم و رکاب رو شروع میکردیم شب هم زودتر خوابیدیم تا برای فردا پرانرژی باشیم.
روز دوم:
صبح روز دوم حدود 6 صبح بیدار شدیم و بعد از صرف صبحانه آماده حرکت شدیم. از قبل ماشین پشتیبان برای این برنامه گرفته بودم تا وسایل بچه ها رو برای کمپ شب ببره. بچه ها وسایلشون رو داخل ماشین پشتیبان گذاشتن و جلوی در اقامتگاه آماده حرکت شدیم و قبلش برای گرم کردن بدن هامون کمی ورزش کردیم:
بعد از کمی نرمش رکاب خودمون رو شروع کردیم و به سمت دریاچه رکاب زدیم:
بعد از کمی رکاب به سربالایی مسیر تا دریاچه رسیدیم از اینجا حدود نیم ساعتی تا دریاچه فاصله هست. بعد از رسیدن به دریاچه مسیر کاملا بکر و بدون عبور ماشین میشه و جایی که فقط خودمون بودیم:
بعد از رسیدن به دریاچه، هوای عالی و نیمه ابری هم باعث شد که منظره دریاچه بسیار زیبا باشد و چند دقیقه ای برای دیدن دریاچه و عکس گرفتن بچه ها توقف کردیم
به سمت درختان پاییزی که در دریاچه الندان بودن رفتیم و این منظره زیبا را تماشا کردیم. واقعا زیبا بود رنگ درختان نارنجی شده بود و پاییز بسیار زیبایی را دیدیم. بعد از عکس گرفتن تکی و دسته جمعی به سمت مسیرمون رفتیم که از اونجا مسیر کاملا بکر و خلوت بود.
مسیرمون سرازیری بود و حس بسیار خوبی داشتیم از رکاب دسته جمعی و همسفران عزیزی که در این برنامه شرکت کردن و لحظات خوبی رو داشتیم سپری میکردیم. بعد از سرازیری به سمت روستای اروت در مسیری عالی رکاب زدیم:
در مسیر با هماهنگی جلودار (دوست عزیزم حسن کلیج) یکی دوبار بار برای عکس گرفتن توقف های کوتاه داشتیم اینقدر مسیر زیبا بود که بچه ها خیلی مسیر رو دوست داشتن:
حدود نیم ساعتی رکاب زدیم تا در نهایت به ورودی روستای اروت رسیدیم و توقف کوتاهی داشتیم تا بچه ها از چشمه مسیر آب پر کنن و از اینجا به بعد کمی سرازیری داشتیم و بعد کاملا مسیر سربالایی و سنگین میشد:
ابتدای مسیر کمی سرازیری داشتیم و واقعا مسیر جذابی رو داشتیم رکاب میزدیم. در برنامه ها هیچ وقت فقط رکاب زدن تا رسیدن به مقصد رو انتخاب نمیکنم حتی اگر شده مدت برنامه رو بیشتر میکنم ولی هدفم اینه که مسافرهام معنی سفر آهسته و لذت بردن از مسیر و درک جزئیات طبیعت و توجه به اون ها رو داشته باشن وگرنه همون مسیر رو با ماشین هم میشه گذروند پس فقط رکاب در برنامه هام مهم نیست بلکه مهمترینش تجربه سفر آهسته هستش:
وسط مسیر پ از میوه های جنگلی (تمشک، ازگیل وحشی و…) بود و بعضی از بچه ها توقف کوتاهی میکردن تا از میوه های این درخت ها بچینن:
کاملا مسیر سربالایی بود و قسمت آخر سربالایی هم آسفالت شد تا در بالاترین نقطه مسیر که ماشین پشتیبان منتظر ما بود برای صرف ناهار توقف کنیم. چند تا از بچه ها ترجیح دادن آخر سربالایی رو رکاب نزنن و دورچخه رو دست بگیرن چون کلی سربالایی رکاب زده بودن:
به انتهای سربالایی اول رسیدیم که مسیر نسبتا طولانی هم بود در اینجا برای ناهار توقف کردیم و کمی استراحت تا بچه ها آماده بشن برای ادامه مسیر که کاملا بکر و خاکی هست و تا روستای الیرد سربالایی و سرازیری داره.
بعد از ناهار آماده حرکت شدیم و مسیرمون از یک جاده خاکی بکر که ماشین روز هم نبود عبور میکرد تا به روستای الیرد برسیم اینقدر مسیر بکر و زیبا بود که لحظه لحظه رکابمون رو همیشه به یاد دارم و در یک جمله: بی نظیر بود.
در ادامه مسیر هم چوپان و گله اش بودن که چند تا بچه ها از سگ های گله میترسیدن که حسن کلیج از سرپرست برنامه بچه ها رو از کنار سگ ها عبور داد و حسن از اول دنبال یکی از بره های گله بود 🙂 و به شوخی میگفت یکی از بره ها رو بندازیم ترک دوچرخه و برای شام با خودمون ببریم کمپ:)
و من که در سفرهام همیشه علاوه بر لیدری سفر در حال تولید محتوا با دوربین های موبایل، گوپرو و هلیشات هستم:
و ادامه داستان رکاب ما تا روستای الیرد که مسیری بسیار دیدنی و زیبایی داشت:
و عکس دسته جمعی ما از این برنامه پاییزی و خوشحالی همه بچه ها از رکاب در این منطقه زیبا:
و بچه ها که از دیدن این مسیر سر از پا نمیشناسن و من و رسول به گرفتن اینجور عکس ها علاقه داریم:)
بعد از چند ساعت رکاب زدن به روستای زیبای الیرد رسیدیم و هوا کم کم داشت به سمت غروب میرفت و از اینجا نیم ساعت تا روستای کرسام فاصله داشتیم و باید قبل تاریکی به روستای کرسام میرسیدیم تا برای کمپ به دریاچه این روستا بریم:
با سرعت رکاب زدیم و به دم غروب به روستای کرسام رسیدیم از اونجا تا دریاچه ده دقیقه با دوچرخه فاصله بود و ماشین پشتیبان هم ما رو همراهی کرد و وقتی رسیدیم تمام وسایل کمپ رو از ماشین پشتیبان پیاده کردیم و آماده کمپ شدیم. موقع کمپ کردن هوا تاریک شده بود و بچه ها هر کدام داشتن چادر خودشون رو برپا میکردن کنار هم. بعد از برپاکردن چادرها، دورهمی داشتیم و بچه ها تا آخر شب با صرف شام و بازی گروهی و دورهمی یک شب خاطره انگیز رو سپری کردند و در دورهمی از خاطراتشون که در سفرهای آزاکو داشتن تعریف کردن:
فردا صبح زود قبل از بیدار شدن بچه ها در هوایی دلپذیر و پاییزی و در محلی که فقط خودمان بودیم با دوست عزیزم حسن کلیج کمی از حال و هوای محل کمپ فیلم و عکس گرفتیم:
بهترین کمپ از نظر من با دوچرخه هستش و واقعا حس متفاوتی داره. صبح اون روز ساعت 8 بچه ها رو از خواب بیدار کردم تا بعد از صرف صبحانه و جمع کردن وسایل کمپ گشتی در اطراف دریاچه داشته باشیم و هر کدوم از بچه ها اگه دوست داشتن اطراف دریاچه با دوچرخه و بقیه به صورت پیاده برن:
در اطراف منطقه کمی رکاب زدیم و از طبیعت زیبای دریاچه و جنگل پاییزی لذت بردیم:
محل کمپ ما بسیار دیدنی بود و ساعت ها میشد در اون منظره پاییزی و دریاچه زیبا بمونیم ولی خب تا ظهر فقط فرصت داشتیم و بعد از اون باید برمیگشتیم.
تا ظهر بچه ها هم قایق سواری کردن هم رکاب زدن و هم با پیاده روی در جنگل پاییزی اطراف دریاچه کلی از طبیعت زیبای منطقه استفاده کردن. پاییز زیبای این منطقه واقعا چشم نواز بود و رکاب در کنار این جنگل های پاییزی حس عالی برای ما رقم زد:
در نهایت حوالی ظهر چند تا ماشین کرایه کردم تا راننده های هر ماشین برگردن روستای الندان و از جاده اصلی ماشین های خودشون رو بیارن روستای کرسام و کنار دریاچه و در نهایت این برنامه زیبا و خاطره انگیز با نمایی از مقصد و محل کمپ ما به پایان رسید:
ممنون از همراهی و وقتی که گذاشتید.