از دشت های بهاری تا کوه دماوند

برنامه دشت ورآرو - بهار سال 1401
تاریخ اجرا: 29 اردیبهشت 1401
مدت زمان: از ساعت 8.30 تا 19
آب و هوا: صاف و حداکثر دما 21 درجه سانتیگراد
میزان مسافت طی شده: 41 کیلومتر
میزان ارتفاع گرفته شده: 1200 متر
ماکزیمم ارتفاع: 3275 متر
سختی برنامه: 7 از 10
برنامه دشت ورآرو در اواخر اردیبهشت سال 1401 با همراهی 10 نفر اجرا شد.
در این برنامه ابتدا دو پلن داشتم پلن A به قصد چشمه دیوآسیاب و پلن B به مقصد دشت ورآور و دلیچای. از اونجایی که برنامه همراه با فیلمبرداری هوایی و تولید محتوا بود که کمی زمانبره، پلن B رو انتخاب کردیم و بعد از معارفه و گرفت عکس دسته جمعی شروع برنامه از ورودی محیط بانی پلور آغاز شد.
از قبل شرایط برنامه و مسافت و ارتفاعی که میخواستیم بگیریم را بررسی کرده بودم و میدونستم سربالایی زیادی در انتظارمونه. به سمت دشت ورآرو رکاب زدیم همین سختی مسیر، شیب تند، سنگلاخی بودن و ریزش کوههای اطراف باعث شده تا جاده ماشینرو نباشه و تعداد کسانی که همتش رو دارن با دوچرخه تا این مسیر رو پشت سر بذارن کم باشه، در نتیجه منطقه بکر بود و از آسیبهایی که انسان به هر طبیعتی وارد میکنه تا حد زیادی در امان باشه. سعی کنیم همیشه از محیط زیست ایران محافظت کنیم و قدر این طبیعت بی جان ایران را بدانیم.
در اوایل مسیر بود که دوچرخه یکی از بچه ها زنجیر پاره کرد و مجبور شدیم جهت درست کردن زنجیر مدتی توقف کنیم و بچه ها هم بعد از طی مسیری اولین استراحت خودشون را داشته باشن.
سربالایی ها و ارتفاع زیاد رو بچه ها با همت خودشون رکاب میزدن هوا بسیار مطبوع و مناسب بود و بهترین زمان رفتن به دشت بود . بعد از طی مسافتی کوه زیبای دماوند نمایان شد و باعث شد بچه ها انرژی مضاعفی برای ادامه رکاب داشته باشن.
با اینکه شیب تند مسیر سرعتمون رو کم کرده بود اما مطمئن بودم که مناظری که منتظر ماست، ارزشش رو داره و خیلی زود خستگی رو از تن بچه ها در میاره. به بچه ها اول برنامه گفتم این برنامه رکاب زیاد و سختی دارید ولی مطمئن باشید در مقصد با دیدن مناظر فوق العاده کلی خودتون رو تحسین می کنید که چه همتی داشتید و این مسیر رو رکاب زدید.
مسیر بسیار زیبا بود و نمایی از دماوند که در این موقع از سال مثل همیشه پوشیده از برف هست در طی مسیر مارو همراهی میکرد. به جایی رسیدیم که جاده رو برف گرفته بود و ادامه مسیر رو مجبور شدیم پیاده و با همراهی دوچرخهها بریم. در ابتدای قسمتی که برفگرفتگی جاده شروع میشد به گروهی موتورسوار رسیدیم که دیگه قادر به ادامه مسیر نبودن و تصمیم به برگشت داشتن. اما ما دوچرخهها رو بدست گرفتیم و مسیر رو ادامه دادیم. بالاخره به جایی رسیدیم که برف قسمتی از جاده آب شده بود و با اینکه مسیر خیلی گِلی شده بود، اما میشد دوباره سوار دوچرخهها بشیم و ادامه بدیم.
در همین حین از تمام مسیر سعی کردم فیلمبرداری هوایی رو هم داشته باشم؛ که البته کار آسونی نیست، چون همزمان هم به عنوان لیدر باید حواسم به تیم میبود، هم سوار بر دوچرخه تو چنین مسیر صعبالعبوری همراه با کوله سنگین پر از وسایل تصویربرداری رکاب میزدم و در نهایت باید حواسم هم میبود تا صحنهای از قلم نیفته و فیلمبرداری کاملی انجام بشه. کاری که شاید برای خیلیهای دیگه که حتی با ماشین سفر میکنند هم سخت باشه.
به منظره ای زیبا از دماوند رسیدم و در کنار این کوه با استوار و با شکوه عکس دسته جمعی خودمان را گرفتیم و واقعا از حس دیدن دماوند در اون سکوت و منظره فوق العاده لذت بردیم و مجدد ادامه مسیر و سربالایی ای شدید رو رکاب زدیم.
بعد ازچند ساعت رکاب زدن حوالی ساعت 14 در شرایطی که مسیر بسیار ناهموار و فقط سربالایی بود به دو راهی رسیدیم که دوچرخه سواری در اون مسیر به تنهایی داشت دور دماوند را رکاب میزد و پس از گپی کوتاه با اون دوستمون به اولین سرازیری رسیدیم و بچه ها از ذوق سرازیری به سرعت رکاب زدن و بادی که به ما می وزید و لذت برنامه را دوچندان کرده بود. از دور دشت زیبای ورارو رو دیدیم و اون زمان من هلی شات رو بردم بالا و بر فراز دشت پرواز دادم هنگامی که به دشت رسیدیم منظره ای بسیار زیبا و تماشایی از همه طرف پیش روی ما بود بچه ها خیلی ذوق کرده بودن و اقعا زبان از بیان زیبایی دشت قاصر بود. منظرهای خارقالعاده و چشمنواز که با هلی شات سعی کردم زیباییش رو به تصویر بکشم. از بالا به نظر میرسید که چشمه های مختلفی از هر طرف که در توان دارن، سرسختانه دشت زیبا و سرسبز ورارو رو شکافته و به سمت رودخانه دلیچای سرازیر میشدن و همچنین رنگ آب در دو طرف متفاوت بود و منظره جالبی رقم زده بود.
مناظر انقدر خاص و دیدنی بودند که دوست داشتیم ساعتها همونجا بمونیم. اینجا بود که بچهها که از دیدن این زیباییها به وجد اومده بودن، دیگه طاقت نیاوردن و بعضیها پریدن توی آب تا هم این طبیعت رو با گوشت و پوستشون لمس کنن و هم خنکا و جریان آب خستگی راه رو از تنشون به در کنه.
من هم که مست از رخ زیبای دماوند از چنین زاویه و دشت زیبایی بودم، دوچرخه رو گوشهای کاشتم و مدتی با صدای جریان آب مشغول تماشای این منظره شدم.
همان لحظه بچه ها عکس هاشون رو گرفتن و یکی از بچه ها از منم چند عکسی گرفت که این عکس ها قاب عکسی در خانه خودم شده است. در کنار قله با شکوه دماوند در دشتی پر ازگل و سرسبز و اب های روان و جاری.
قبل از اینکه مسیر برگشت رو رکاب بزنیم، آخرین عکس دسته جمعیمون رو با پسزمینه دماوند ثبت کردیم و در حالی که دوست داشتیم ساعت ها در اون مناظر زیبا بمونیم چون زمان کمی داشتیم بعد از استراحت و صرف ناهار سریع رکاب زدیم تا به تاریکی نخوریم.
اما مسیر برگشت هم سختیهای خودش رو داشت و بعضی جاها، بخاطر گل و لای فراوان همراه با سنگلاخی بودن شدید مسیر، امکان ادامه مسیر با دوچرخه نبود و مجبور شدیم باز هم دوچرخهها رو بدست بگیریم و مسیر رو ادامه بدیم.
مجدد بعد از طی سربالایی به قسمت پر از برف مسیر رسیدیم و با همکاری بچه ها از این مسیر عبور کردیم.
ولی هیجان مسیر برگشت به سرپایینیهاش بود و پایین رفتن از این شیبها. موقع پایین اومدن و تماشای مسیر برگشت تازه فهمیدیم که چه مسیر سنگین و مرتفعی رو همت کردیم و رکاب زدیم تا بالا. و در آخر، نزدیکیهای غروب بود که به محیط بانی رسیدیم و بعد ازطی این مسیر پرچالش و زیبا به پایان برنامه رسیدیم.
در آخر این برنامه لذت رکاب در کنار دماوند برای ما خاطره ای فراموش نشدنی رقم زد.
ممنون از همراهی و وقتی که گذاشتید.